کاربردهای حق گرایی
به طور معمول در زندگی روزمره با مسائلی مواجه می شویم که ضرورت دارد حق را برپا سازیم؛ مانند:
1 - شهادت به حق: یک فرد مسلمان باید در داوری های رسمی و خودمانی، طرف دار حق و اهل
حق باشد و اگر او را به گواهی دادن طلبیدند صادقانه و به حق گواهی دهد، گرچه به زیانش باشد.
قرآن مجید می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین
و الاقربین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید قیام به عدالت کنید، برای خدا گواهی دهید، گرچه به زیان
خود شما یا پدر و مادر و نزدیکانتان باشد.»(66)
امام صادق(ع) نیز بر این موضوع تأکید دارد و آن را از حقیقت ایمان شمرده است.(67)
2 - قضاوت به حق: داوری میان مردم هم از مسائلی است که با آن مواجه می شویم. ممکن است
کسانی گاه و بیگاه، ما را به داوری بخوانند مانند: داوری میان دو همسایه، دو همکار، دو فرزند، زن و شوهر
و... که امری بس خطیر و مسئولیت آور است؛ چنان که امام صادق(ع) از میان چهار گروه قضاوت کننده،
فقط یک گروه را اهل نجات دانسته است؛ کسانی که آگاهانه به حق حکم کنند.(68)
داوری براساس حق و عدل، در ابتدا آسان می نماید ولی در عمل معلوم می شود که چندان هم
آسان نیست،به ویژه اگر یک طرف دعوا، دوست و طرف مقابل دشمن باشد. در این گونه موارد است که
به فرمایش پیامبر اکرم(ص) حق گویی و داوری به حق، سخت و سنگین است.(69) برای داوری به حق،
گذشته از علمو آگاهی لازم، پرهیز از هرگونه عجله و بررسی همه جانبه و دقیق موضوع و شنیدن دلایل
هر دو طرف و رعایت انصاف، لازم است.
3 - حق طلبی و حق دهی: بعضی حق را گرفتنی و بعضی آن را دادنی می دانند. مسیحیت بر
این اساس درست شده که حق دادنی است؛ یعنی حقی را که ظالم گرفته است باید پس بدهد.
اگر نداد کاری نمی توان کرد. برخی نیز که منکر عاطفه و انسانیت و وجدان انسانی هستند معتقدند
حق فقط گرفتنی است.
استاد مطهری پس از رد این دو نظریه می گوید: از نظر اسلام، حق هم گرفتنی است و هم دادنی؛ یعنی از
دو جبهه باید برای استیفای حق، مبارزه کرد که مکتب اسلام بر همین اساس است. اسلام آن کسی را که
حق را ربوده است با تعلیم و تربیت خودش، آماده پس دادن می کند ولی به این قناعت نمی کند. در عین حال
به آن کسی که حقش ربوده شده است می گوید: حق گرفتنی است. تو هم باید برای حق خودت قیام کنی
و حقت را بگیری.(70)
ایشان برای سخن خود، به فرمایش امام علی(ع) استناد می کند که فرمود: مکرر از پیامبر(ص) شنیدم که
فرمود: «لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع(71)؛ هیچ امت و قومی به مقام قداست
(ترقی و رفاه) نمی رسد مگر آن که ضعیف در مقابل قوی بایستد و حق خود را مطالبه کند بدون آن که زبانش
به لکنت بیفتد.»
گرفتن حق و دادن حق از لوازم عدالت است، چه کوچک باشد چه بزرگ، فردی باشد یا اجتماعی، سیاسی
باشد و یا فرهنگی و اقتصادی.
عادل، هم درصدد احقاق حقوق خود و دیگران برمی آید (حق طلبی) و هم حقوق دیگران را به آنان باز می گرداند.
(حق دهی). امام علی(ع) ضمن نامه ای به سران سپاه خود، از حق رهبر و رهروان، سخن به میان آورده و به
آنان سفارش می کند که هم حق خود را از رده بالاتر بستانند و هم حقوق آنان را بپردازند.(72)
4 - حق گویی: هر چند حق، سنگین و مشقت بار است اما ارزش حق گویی به قدری مهم است که
سختی هاو مرارت های آن را جبران می کند. یکی از وصایای امام سجاد و امام حسین(علیهما السلام)
توصیه به حق گویی است.
«اصبر علی الحق و ان کان مرّاً؛ برای حق بردبار باش اگر چه تلخ و ناگوار باشد.»(73)
امام علی(ع) در وصیت نامه خود خطاب به حسن و حسین(علیهما السلام) فرموده اند: «قولا بالحق؛(74) به
حق سخن بگویید.»
گرایش به باطل، ذلت آفرین و حق گویی، عزت بخش است. امام عسکری(ع) می فرماید: هیچ عزیزی حق را
ترک نگفته جز آن که ذلیل شده و هیچ ذلیلی حق را اخذ ننموده جز آن که به عزت رسیده است.(75)
حق گویی، از ویژگی پیامبران و اولیای الهی است. پس حق گویان نیز قدم بر جای آنان گذاشته اند. امام علی(ع)
می فرماید: شبیه ترین مردم به پیامبران خدا کسانی هستند که سخن حق بیش تر می گویند و در عمل به حق،
بردبارترند.(76)
هر چند سخن گفتن و طبق حق عمل کردن، همیشه و همه جا مطلوب شرع مقدس است اما در بعضی مواقع
اهمیت بیش تری دارد و آن، حق گویی در برابر قدرت مند و ستم گر است. رسول اکرم(ص) می فرماید: بالاترین
جهاد، گفتن کلمه حق نزد سلطان ستم کار است.(77)
حق گویی را باید از ابوذر آموخت، او که هرگز حقیقت را کتمان نکرد و با صراحت لهجه و شهامت، از حق دفاع کرد
و در بیان آن محافظه کاری ننمود. او تربیت یافته مکتب رسول الله(ص) بود که به او توصیه کرده بود: حق را بگوید
اگر چه تلخ باشد.(78)
5 - اظهار حق: یکی از وظایفی که متوجه آگاهان جامعه است، اظهار حق است. اما متأسفانه عوامل مختلفی
مانند هوای نفس، منفعت جویی، قدرت طلبی و... باعث کتمان حق شده است. این عمل زشت، امت ها و
نسل هایی را در گمراهی نگه داشته است. از این رو تهدید و مذمتی که قرآن درباره کتمان کنندگان حق مطرح
کرده، منحصر به فرد است؛ آن جا که می فرماید: کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم
بعد از آن که در کتاب برای مردم بیان ساختیم، کتمان می کنند، خدا آن ها را لعنت می کند و همه لعن کنندگان
نیز آن ها را لعن می کنند.(79) پیامبر اسلام(ص) نیز می فرماید: هر گاه از دانشمندی چیزی را که می داند سؤال
کنند و او کتمان کند روز قیامت افساری از آتش بر دهان او می زنند.(80)
علمای اهل کتاب، پیامبر اسلام(ص) را هم چون فرزندان خود به خوبی می شناختند اما آگاهانه حق را کتمان
کردند.(81)
سرانجام حق
از روز اول خلقت، مبارزه حق و باطل با جنگ و مبارزه حضرت آدم و شیطان، آغاز شد و با مبارزه هابیل و قابیل، ابراهیم
و نمرود، موسی و فرعون، علی و معاویه و حسین و یزید ادامه پیدا کرد. نقطه اوج و متعالی این مبارزه با قیام منجی
موعود حضرت مهدی (عج) تحقق می یابد و او رهبری گروه حق را به دست می گیرد و حق با تمام توان و شکوه به
پیروزی می رسد. او حاصل تمامی مجاهدت ها و تلاش های پیامبران و ثمره مبارزات حق طلبانه است. قرآن مجید از
این پیروزی نهایی، خبر داده است: «قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً؛ بگو حق فرا رسید و باطل نابود
گشت که باطل نابود شدنی است.»
امام باقر(ع) در تفسیر آیه فوق فرموده اند: این سخن مربوط به قیام قائم (عج) است که دولت باطل برچیده خواهد شد.
(82) بی دلیل نیست که هنگام تولد آن حضرت، بر بازوی نازنینش این آیه نقش بسته بود.(83)
پی نوشت ها:
66) نساء (4) آیه 135.
67) بحارالانوار، ج 70، ص 107.
68) الکافی، ج 7، ص 407.
69) بحارالانوار، ج 77، ص 82.
70) انسان کامل، ص 269.
71) نهج البلاغه، نامه 53.
72) همان، نامه 50.
73) میزان الحکمه، ج 2، ص 467.
74) نهج البلاغه، نامه 47.
75) تحف العقول، ص 489.
76) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 433.
77) میزان الحکمه، ج 2، ص 470.
78) طبقات ابن سعد، ج 4، ص 229.
79) بقره (2) آیه 159.
80) تفسیر نمونه، ج 1، ص 551.
81) بقره (2) آیه 146.
82) تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 212.
83) همان.